به وبلاگ كاغذ بي خط خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
طنز
طنز
شعر
عاشقانه
شعر
عاشقانه
عکس
شعر
مطلب
ادبی
نویسندگان
ادبی
سخن بزرگان
تاریخی
تاریخ ایران
تاریخ جهان
آموزنده
مطالب نویسندگان
مطالب تاریخی
آموزنده
عمومی
عمومی
عکس
عکسهای هنری
عکسهای خنده دار
عکسهای جالب
علمی
پزشکی
علمی
اضافات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 70
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 382
بازدید کل : 234360
تعداد مطالب : 93
تعداد نظرات : 37
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

تبلیغات

عقایدی که شما را در زندگی عقب نگه می دارد !مطلب ارسالی ازraha

عقایدی که شما را در زندگی عقب نگه می دارد !


تا بحال خیلی در مورد باورها و اعتقادات و اینکه چطور می‌توانید برای داشتن زندگی بهتر آنها را تغییر دهید حرف زده‌ایم. باورها و اعتقادات خاصی هستند که افراد زیادی را اسیر خود کرده‌اند و امروز می‌خواهیم آن باورها را بررسی کنیم. اعتقادات ما در قدم اول از والدین، معلمین، همسالان، تلویزیون و رسانه‌ها نشات می‌گیرد. وقتی سنمان کم است فکر می‌کنیم بزرگترهایمان بیشتر از ما می‌دانند به همین خاطر به هرچه که می‌گویند اعتماد می‌کنیم.

اما هرچه سنمان بالاتر می‌رود، دیگر خودمان اعتقادات و باورهایمان نسبت به دنیا را شکل می‌دهیم. اما کمی از ته‌نشین اعتقادات دوران کودکی در ما می‌ماند. گاهی‌اوقات بدون اینکه خودمان خبر داشته باشیم درونمان لانه می‌سازند. در زیر به برخی از این باورها و اعتقادات اشاره می‌کنیم. آیا این اعتقادات را در خودتان می‌بینید و اگر دیدید سعی کنید آنها را تغییر دهید.

1. اگر در چیزی شکست خوردی، فردی مغلوب هستی!

این باور معمولاً در مدرسه و در روزهایی که می‌خواهیم وارد بزرگسالی شویم، شکل می‌گیرد. تشویقمان می‌کنند که به هر قیمتی که شده موفق شویم. من اگر شکست بخورم، که بسیار هم پیش می‌آید، دوباره تلاش می‌کنم، اینقدر آن را امتحان می‌کنم تا بالاخره موفق شوم. اگر باور داشته باشید که اگر در کاری شکست بخورید، فردی شکست‌خورده هستید، یعنی همه آدم‌های دنیا شکست‌خورده هستند. اجازه ندهید چنین باوری شما را از زندگی عقب بیندازد. یک باور جدید جای آن بگذارید.


2. تا وقتی خراب نشده، چرا باید عوضش کنیم؟

منظورم عوض کردن به منظور عوض کردن نیست. در مورد ارتقاء وسایل، فرایندها و ... صحبت می‌کنم. برای حرکت کردن با سرعت زندگی ما نیاز به تغییر داریم و خیلی وقت‌ها با کسانی برخورد می‌کنید که مخالف تغییر هستند. تا می‌توانید از چنین افرادی دوری کنید. اگر می‌بینید چیزی را می‌توانید ارتقاء دهید، معطل نکنید.


3. به اندازه کافی برای اینکار استعداد نداری!

هیچ‌کس در دنیا تا زمانیکه کاری را شروع نکرده، مهارت کافی برای آن را ندارد. اگر می‌خواهید کاری را انجام دهید فقط کافی است که شروع کنید. از اینکه ممکن است برای تحصیل در رشته حسابداری نتوانید وارد دانشگاه شوید استرس به خودتان راه ندهید، فقط کافی است شروع کرده و تلاش کنید تا به آن دست پیدا کنید. اینترنت خیلی بیشتر از آنچه که در دانشگاه یا مدرسه به شما یاد می‌دهند اطلاعات دارد پس فقط کافی است که دنبالش باشید.


4. برای امتحان کردن یک کار تازه دیگر پیر شده‌ای!

متوسط امید به زندگی در کشورهای پیشرفته، برای مردها 75 و برای زنان 79 سال است. مطمئن باشید این عدد تغییر خواهد کرد و خیلی زود این سن به 100 سال هم خواهد رسید. این یعنی ما هیچوقت برای شروع کردن یک کار جدید پیر نیستیم. امتحان کردن یک کار تازه بهترین راه برای فعال نگه داشتن مغز و بالا بردن انگیزه برای زندگی است. مردم ما انتطار دارند تا 75 سالگی عمر کنند و فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ تا همین سن بیشتر عمر نمی‌کنیم! اگر انتظار داشته باشیم که تا 100 سالگی زنده بمانیم، مطمئناً تغییرات بیشتری در زندگیمان ایجاد می‌کنیم و کمتر خودمان را منحصر به زمان می‌کنیم. امتحان کنید.


5. دیگران شما را کنترل میکنند.

این شما هستید که خود را کنترل می‌کنید نه هیچ چیز دیگری. هیچکس در این دنیا شما را کنترل نمی‌کند، این شما هستید که نیروی درونتان را کنترل می‌کنید. شما برای زندگی به هیچکس و هیچ‌چیز جز خدا نیاز ندارید، پس زندگیتان را کنید و سرنوشتتان خود رقم بزنید.


6. شما به حساب نمی‌آیید.

این واقعیت که زنده‌اید نشان می‌دهد که فرد خاصی هستید. اگر می‌خواهید فردی خاص و خارق‌العاده باشید، باید تلاش کنید. تک‌تک ما استعداد خاصی داریم که از آن بی‌خبریم و هنوز کشفش نکرده‌ایم. برای اینکه ببینید واقعاً به چه چیز علاقه‌مندید، همه چیز را امتحان کنید. من واقعاً به تغییر اعتقاد دارم. مجبور نیستید همه عمرتان یک کار را انجام دهید. سبک زندگیتان را بارها و بارها تغییر دهید تا راهی را پیدا کنید که دوست دارید.


7. دنیا به دور تو نمی‌چرخد!

کل دنیا فقط در مورد شماست. هر فرد در این سیاره دنیای جداگانه‌ای دارد که در دستان خودش است. طوری ‌که شما دنیا را می‌بینید با طوری‌ که من می‌بینم متفاوت است و نگرش من هم با یک نفر دیگر متفاوت است. پس دنیا مربوط به شماست. حالا بگویید برای تغییر دنیا چه می‌خواهید بکنید؟


8. هیچ‌کس تو را باور ندارد.

من تو را باور دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ‌کس ارزشی ندارد. سعی کنید خودتان را باور کنید و نیازی نداشته باشید که کسی دیگر باورتان کند. به محض اینکه خودتان، خودتان را باور کردید، بقیه هم باورتان خواهند کرد اما شما به باور آنها نیازی نخواهید داشت.


9. هیچوقت نمی‌توانی آنقدر پول دربیاوری!

من این حرف را بارها شنیده‌ام. شما دقیقاً به همان اندازه که از خودتان انتظار دارید پول درخواهید آورد. اگر من به خودم بگویم که هیچ راهی نیست بتوانم این مقدار پول را دربیاورم، مغزم هم به دنبال راهی برای به دست آوردن آن مقدار پول نخواهد گشت. اما اگر اینقدر قاطع باشم که این مقدار پول را به دست بیاورم، مغزم راهی برای به دست آوردن آن پیدا خواهد کرد.


10. در این مورد هیچ کاری از دستت برنمی‌آید!

مزخرف است! شما می‌توانید هر جنبه از زندگیتان را که بخواهید تغییر دهید. بعضی‌ها هیچ‌وقت این باور را کنار نمی‌گذارند و واقعاً خجالت‌آور است. زندگی واقعاً سخت است و دل شیر می‌خواهد برای تغییر آن پیش‌قدم شوید اما بدانید که از عهده آن برمی‌آیید. باید بدانید که چه می‌خواهید و برای رسیدن به آن چه قدم‌هایی باید بردارید.

[+] نوشته شده توسط در 21 تير 1390برچسب:, در ساعت 10:50 | |
دانستنیهای بسیار مفید

To avoid tears while cutting onions
برای جلوگیری از ریزش اشك هنگام پوست كندن پیاز

Chew gum
آدامس بجوید.


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط سعيد در یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, در ساعت 7:32 | |
ثروتمند زندگی کنیم

وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم.
جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند.به نظر می رسید پول زیادی نداشتند.
شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد.
بچه ها همگی با ادب بودند.
دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان درمورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند.
مادر بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد.
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چندعدد بلیط می خواهید؟
پدر جواب داد: لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان.
متصدی باجه، قیمت بلیط ها را گفت. پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟!
متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد.
پدر و مادر بچه ها با ناراحتی زمزمه کردند.
معلوم بود که مرد پول کافی نداشت.
حتماً فکر می کرد که به بچه های کوچکش چه جوابی بدهد؟
ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت.
بعد خم شد، پول را از زمین برداشت، به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد!
مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد،
گفت: متشکرم آقا.
مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد...
بعد از این که بچه ها داخل سیرک شدند، من و پدرم از صف خارج شدیم و به طرف خانه حرکت کردیم...
بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم. (جانسون)

[+] نوشته شده توسط سعيد در یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, در ساعت 16:8 | |
باهوش باشیم

حسابرسی اداری OFFICE ARITHMETICSmart boss + smart employee = profit

 

رییس باهوش + کارمند باهوش = سود

Smart boss + dumb employee = production

رییس باهوش + کارمند خنگ = تولید

Dumb boss + smart employee = promotion

رییس خنگ + کارمند باهوش = ترفیع

Dumb boss + dumb employee = overtime

رییس خنگ + کارمند خنگ = اضافه کاری

 ریاضیات خرید کردن SHOPPING MATH

A man will pay $2 for a $1 item he needs.

یک مرد بابت یک کالای 1 دلاری که نیاز دارد 2 دلار می پردازد

A woman will pay $1 for a $2 item that she doesn't need.

یک زن بابت یک کالای 2 دلاری که نیاز ندارد 1 دلار می پردازد

آمار و برابری عمومی GENERAL EQUATIONS & STATISTICSA woman worries about the future until she gets a husband..

 

یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند

A man never worries about the future until he gets a wife.

یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد

A successful man is one who makes more money than his wife can spend.

یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند

A successful woman is one who can find such a man.

یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند

 شادمانی HAPPINESS

To be happy with a man, you must understand him a lot and love him a little.

برای اینکه با یک مرد شاد باشید باید او را کاملا درک کنید و کمی دوست داشته باشید

To be happy with a woman, you must love her a lot and not try to understand her at all.

برای اینکه با یک زن شاد باشید باید او را کاملا دوست داشته باشید و اصلا سعی نکنید که او را درک کنید

 طول عمر LONGEVITY

Married men live longer than single men do, but married men are a lot more willing to die.

مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد عمر می کنند در عوض مردان متاهل بیشتر آرزوی مرگ می کنند

گرایش به تغییر PROPENSITY TO CHANGEA woman marries a man expecting he will change, but he doesn't.

 

زمانی که یک زن  با مردی ازدواج می کند انتظار دارد که او تغییر کند ولی اینگونه نمی شود

A man marries a woman expecting that she won't change, and she does..

زمانی که یک مرد با زنی ازدواج می کند می خواهد که آن زن تغییر نکند ولی او تغییر می کند 

ادبیات گفتگو DISCUSSION TECHNIQUE

A woman has the last word in any argument.

یک زن در بحث حرف آخر را می زند

Anything a man says after that is the beginning of a new argument.

بعد از آن، هر حرفی که مرد بزند، شروع یک بحث جدید است

[+] نوشته شده توسط سعيد در یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:, در ساعت 14:19 | |
نکته ی جالبی در باره ی بینی که نمی دونستید.............مطلب ارسالی ازelnazekhali

  بینی شما قسمت های راست و چپ دارد که هر دو قسمت برای تنفس تان بکار می روند،
اما در حقیقت دو سوراخ بینی شما متفاوتند و شما می توانید  این تفاوت را حس کنید.
حفره سمت راست بینی، نشانگر خورشید و حفره سمت چپ نشانگر ماه است.

وقتی سردرد دارید،
سعی کنید که حفره سمت راست بینی تان را ببنیدید
و برای تنفس کردن تنها از حفره سمت چپ استفاده کنید.
خواهید دید که بعد از پنج دقیقه سردرد شما خوب خواهد شد

 

اگر احساس خستگی می کنید، برعکس اقدام فوق را عمل کنید.
حفره سمت چپ بینی تان را ببندید و تنها از حفره سمت راست بینی تان تنفس کنید.
بعد از مدتی احساس میکنید که خستگی شما برطرف شده است.

حفره سمت راست بینی شما به گرمی مربوط است و لذا براحتی گرم می شود
این درحالی است که حفره سمت چپ بینی تان به سردی مربوط می باشد.

 

تفریباً همه خانم ها از حفره سمت چپ بینی شان تنفس می کنند،
بنابراین با سرعت بیشتری خنک می شوند.
اما بیشتر پسر بچه ها با بینی سمت راست شان نفس می کشند.

  آیا توجه کرده اید که وقتی از خواب برمی خیزید،
کدام حفره بینی تان سریع تر تنفس می کند؟
اگر از حفره چپ تندتر تنفس می کنید، شما احساس خستگی دارید.
بنابراین حفره سمت چپ بینی تان را ببندید
و برای تنفس از حفره سمت راست خود استفاده کنید،
خواهید دید که بسرعت احساس شادابی میکنید.

 

دوست من مستمراً سردرد بدی داشت و مکرراً به دکتر مراجعه می کرد
و این سردرد باعث شده بود که حتی نتواند براحتی مطالعه کند
و شب ها نیز چنین سردردی را حس می کرد

 

او مکرراً قرص های مسکن می خورد اما موثر نبود.
تا اینکه تصمیم گرفت از راه تنفس، سردرد خود را بهبود ببخشد.
حفره سمت راست بینی اش را بست و سعی کرد از حفره سمت چپش تنفس کند.
او مشاهده کرد که در کمتر از یک هفته سردردش بهبود یافت
لذا این تمرین را برای مدت یک ماه بعد هم ادامه داد.
چنین تمرینی برای تنفس کردن و بدون استفاده از قرص های شیمیایی تجربه شده ومفید بوده است.

شما هم امتحان کنید. بی ضرر است

[+] نوشته شده توسط در 10 خرداد 1390برچسب:, در ساعت 10:50 | |
که تو آدم نشوي جان پدر

پدري با پسري گفت به قهر
 که تو آدم نشوي جان پدر              


حيف از آن عمر که اي بي سروپا                         
در پي تربيتت کردم سر

دل فرزند از اين حرف شکست                           
بي خبر از پدرش کرد سفر

رنج بسيار کشيد و پس از آن                               
زندگي گشت به کامش چو شکر

عاقبت شوکت والايي يافت                              
حاکم شهر شد و صاحب زر

چند روزي بگذشت و پس از آن                        
امر فرمود به احضار پدر

پدرش آمده از راه دراز                               
نزد حاکم شد و بشناخت پسر

پسر از غايت خودخواهي و کبر                           
نظر افکند به سراپاي پدر

گفت گفتي که تو آدم نشوي                             
تو کنون حشمت و جاهم بنگر

پير خنديد و سرش داد تکان
گفت اين نکته برون شد از در

 «من نگفتم که تو حاکم نشوي                        گفتم آدم نشوي جان پدر»

 
جامي

[+] نوشته شده توسط سعيد در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, در ساعت 7:58 | |
ثروتمند زندگی کنیم

 وقتی که نوجوان بودم، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم.
جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند.به نظر می رسید پول زیادی نداشتند.
شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیـز پوشیده بودنـد.
بچه ها همگی با ادب بودند.
دوتا دوتا پشت پدر و مادرشان، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان درمورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند.
مادر بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد.
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید: چندعدد بلیط می خواهید؟
پدر جواب داد: لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان.
متصدی باجه، قیمت بلیط ها را گفت. پدر به باجه نزدیکتر شد و به آرامی پرسید: ببخشید، گفتید چه قدر؟!
متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد.
پدر و مادر بچه ها با ناراحتی زمزمه کردند.
معلوم بود که مرد پول کافی نداشت.
حتماً فکر می کرد که به بچه های کوچکش چه جوابی بدهد؟

ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت.
بعد خم شد، پول را از زمین برداشت، به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد!
مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد،
گفت: متشکرم آقا.

مرد شریفی بود ولی درآن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد...
بعد از این که بچه ها داخل سیرک شدند، من و پدرم از صف خارج شدیم و به طرف خانه حرکت کردیم...

بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم. (جانسون)

[+] نوشته شده توسط سعيد در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, در ساعت 7:38 | |
ارزش دوست خوب!

يكي از روزهاي سال اول دبيرستان بود. من از مدرسه به خانه بر مي گشتم كه يكي از بچه هاي كلاس را ديدم. اسمش مارك بود و انگار همه‌ كتابهايش را با خود به خانه میبرد.

با خودم گفتم: 'كي اين همه كتاب رو آخر هفته به خانه مي بره. حتما ً اين پسر خيلي بي حالي است!'

من براي آخر هفته ام برنامه‌ ريزي كرده بودم (مسابقه‌ي فوتبال با بچه ها، مهماني خانه‌ي يكي از همكلاسي ها) بنابراين شانه هايم را بالا انداختم و به راهم ادامه دادم.


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط سعيد در سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, در ساعت 7:27 | |
انگور خشک شده ...... مطلب ارسالی ازelnazekhali
 
انگور خشک شده که همه به نام کشمش مي شناسند، قرن ها پيش به وجود آمده است... کشمش در ايران و مصر در 2000 سال قبل از ميلاد، توليد شده بود.  

ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط در 28 ارديبهشت 1390برچسب:, در ساعت 15:33 | |
زندگی تو

لازم است گاهی از خانه بیرون  بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم می‌خواهی به آن خانه
برگردی یا نه؟
لازم است گاهی از  مسجد، کلیسا بیرون بیایی و  ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا
حقیقت؟

لازم است گاهی از ساختمان اداره  بیرون بیایی، فکر کنی که چه‌قدر شبیه

آرزوهای نوجوانیت است؟

لازم است گاهی درختی، گلی  راآب بدهی، حیوانی را نوازش کنی،  غذا بدهی ببینی هنوز

از طبیعت چیزی در وجودت  هست یا نه؟

لازم است گاهی پای کامپیوترت  نباشی، گوگل و ایمیل و فلان را بی‌خیال شوی،

با خانواده ات دور هم  بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی  و ببینی زندگی
فقط همین آهن‌پاره‌ی برقی است یا  نه؟

لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به  یک انسان محتاجتا ببینی در تقسیم عشق  در

نهایت تو برنده ای یابازنده؟

لازم است گاهی عیسی باشی،  ایوبباشی، انسان باشی ببینی می‌شود  یا نه؟

و بالاخره لازمست گاهی از خود  بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت  بنگری واز
خود بپرسی که سالها سپری شد تا  آن شوم که اکنون هستم آیا ارزشش را داشت؟

 

[+] نوشته شده توسط سعيد در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:, در ساعت 10:30 | |
کم کم یاد خواهی گرفت

کم کم یاد خواهی گرفت

تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را

این که عشق تکیه کردن نیست؛ و رفاقت، اطمینان خاطر

و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند

و هدیه‌ها، معنی عهد و پیمان نمی‌دهند.

                 

کم کم یاد می‌گیری

که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری

باید باغ خودت را پرورش دهی، به جای این که

منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.

یاد می‌گیری که می‌توانی تحمل کنی

که محکم باشی پای هر خداحافظی

یاد می‌گیری که خیلی می‌ارزی

[+] نوشته شده توسط سعيد در پنج شنبه 15 ارديبهشت 1390برچسب:, در ساعت 10:28 | |
حل مسئله الاغی

كشاورزی الاغ پیری داشت كه یك روز اتفاقی به درون یك چاه بدون آب افتاد. كشاورز هر چه سعی كرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینكه حیوان بیچاره زیاد زجر نكشد، كشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاك پر كنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

مردم با سطل روی سر الاغ خاك می ریختند اما الاغ هر بار خاك های روی بدنش را می تكاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاك زیر پایش بالا می آمد، سعی می كرد روی خاك ها بایستد.

روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینكه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد ...

نتیجه اخلاقی : مشكلات، مانند تلی از خاك بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینكه اجازه بدهیم مشكلات ما را زنده به گور كنند

و دوم اینكه از مشكلات سكویی بسازیم برای صعود!

وثابت کنیم گه از یک الاغ کمتر نیستیم 

 

[+] نوشته شده توسط سعيد در سه شنبه 6 ارديبهشت 1390برچسب:, در ساعت 5:54 | |
زندگی شادی نیست .شاد کردن است ................ مطلب ارسالی ازfarideh

mother-baby.jpg

زماني كه  من بچه بودم،مادرم علاقه

داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند.


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط در 31 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 12:54 | |
خوشبختی

خوشبختي در سه جمله خلاصه مي شود:

تجربه از ديروز ،

استفاده از امروز ،

اميد به فردا...  

ولي ما آنرا با سه جمله ديگر تباه مي کنيم:  

حسرت ديروز ،

 اتلاف امروز ،

 ترس از فردا

[+] نوشته شده توسط سعيد در سه شنبه 30 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 11:4 | |
قسمت ......مطلب ارسالی ازraha

 

 روز قسمت بود خدا هستي را قسمت مي كرد . خدا گفت : چيزي از من بخواهيد هر چه كه باشد شما را خواهم داد .سهمتان را از هستي طلب كنيد زيرا خدا بسيار بخشنده است و هر كه آمد و چيزي خواست يكي بالي براي پريدن و ديگري پايي براي دويدن ، يكي جثه اي بزرگ خواست و آن يكي چشماني تيز ، يكي دريا را انتخاب كرد و ديگري اسمان را . در اين ميان كرمي كوچك جلو آمد و به خدا گفت : من چيز زيادي از اين هستي نمي خواهم نه چشماني تيز و نه جثه اي بزرگ نه بالي و نه پايي ، نه آسمان و نه دريا . تنها كمي از خودت را به من بده و خدا كمي نور به او داد . او كرم شب تاب شد . خدا گفت : آن نوري كه او با خود داردبزرگ است حتي اگر به اندازه ي ذره اي باشد تو حالا همان خورشيدي كه گاهي زير برگي كوچك پنهان مي شوي و رو به ديگران گفت : كاش مي دانستيد كه اين كرم كوچك ، بهترين را خواست زيرا كه از خدا جز خدا نبايد خواست .

هزاران سال است كه او مي تابد روي دامن هستي مي تابد . وقتي ستاره اي نيست چراغ كرم شب تاب روشن است و كسي نمي داند كه اين همان چراغي است كه روزي خدا آن را به كرمي كوچك بخشيد . 

یادمون باشه که همیشه از خدا بهترین رو یعنی خودش رو بخوایم

[+] نوشته شده توسط در 29 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 12:29 | |
اينگونه نگاه كنيد...........مطلب ارسالی ازdariush

 انسان را به عقلش نه به ثروتش

همسر را به
وفایش نه به جمالش

دوست را به
محبتش نه به کلامش

عاشق را به
صبرش نه به ادعایش
 

مال را به برکتش نه به مقدارش

خانه را به
آرامشش نه به اندازه اش

اتومبیل را به
کارائیش نه به مدلش

غذا را به
کیفیتش نه به کمیتش

درس را به
استادش نه به سختیش

دانشمند را به
علمش نه به مدرکش

مدیر را به
عملکردش نه به جایگاهش

نویسنده را به
باورهایش نه به تعداد کتابهایش

شخص را به
انسانیتش نه به ظاهرش

دل را به
پاکیش نه به صاحبش

جسم را به
سلامتش نه به لاغریش

سخنان را به عمق
معنایش نه به گوینده اش

[+] نوشته شده توسط در 28 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 13:36 | |
چگونگی پیدایش تخته نرد ........... مطلب ارسالی ازfarideh

 هیچ میدانید تخته نرد چگونه و توسط چه کسی ابداع شد و چه فلسفه زیبا و عبرت آموزی در پس آن نهان است؟

 تخته نرد توسط بزرگمهر ابداع شد و اما داستان پیدایشش


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط در 23 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 6:29 | |
امید, عشق , زیبایی , ............مطلب ارسالی ازraha

امید

شخصی را به جهنم می بردند.در راه بر می‌گشت و به عقب خیره می‌شد. ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید. فرشتگان پرسیدند چرا؟پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد... او امید به بخشش داشت

عشق

امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام.شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.امیر برگشت و دید هیچکس نیست .شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!!عاشق به غیر نظر نمی کند

زیبایی

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام .......

 

[+] نوشته شده توسط در 21 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 13:52 | |
تخم مرغ چینی بدون نیاز به مرغ

در حالی که طبق خبرهای رسیده، تعداد قابل توجهی تخم مرغ چینی روانه بازار ایران شده است خبرها حکایت از ناسالم و غیر بهداشتی بودن این تخم مرغ ها و تولید مصنوعی آنها توسط چینیها دارد. چینیها که اینبار تمایل به مصادره بازار تخم مرغ جهان را داشته اند، تخم مرغهایی را تولید کرده اند که بدون نیاز به مرغ تولید شده است! زرده این تخم مرغها با استفاده از موادی مانند کربنات کلسیم،رزین،نشاسته، آلومینیوم زاج دار،ژلاتین و سایر مواد شیمیایی تهیه شده و همانطور که در عکسهای ذیل آمده است، آماده شده و در قالب های از پیش تعیین شده ریخته می شود تا با استفاده از رنگدانه زرد شکل زرده بخود بگیرد.پس از این مرحله زرده آماده شده در داخل سفیده تخم مرغ که از قبل آماده شده قرار می گیرد و در نهایت در پوششی قرار می گیرد که بسیار شبیه تخم مرغهای معمولی است. گفتنی است مدیرکل دامپزشکی لرستان اعلام کرده که تاکنون ۲۸۸ هزار و ۵۴۴ عدد تخم مرغ چینی در استان لرستان جمع‌آوری شدند که از این تعداد ۳ هزار و۶۰۰ عدد معدوم شده است.

 
 
 
 

 

[+] نوشته شده توسط سعيد در چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 13:7 | |
چهره زشت نفرت

معلم یک مدرسه به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به مدرسه بیاورند.

 فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به مدرسه آمدند. در کیسه‌ی بعضی ها ۲ بعضی ها ۳ ، و بعضی ها ۵ سیب زمینی بود.
معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.

 روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند.

پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند.
معلم از بچه ها پرسید : از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟
بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی ، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می‌کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می‌کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی‌ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

[+] نوشته شده توسط سعيد در سه شنبه 16 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 5:45 | |
مداد پدربزرگ - مطلب ارسالی ازfarideh

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط در 14 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 12:31 | |
درس اخلاقی خارپشتی

 

 

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند
خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند
  و بدینترتیب همدیگررا حفظ کنند.ولی خارهایشان یکدیگررادر کنار هم زخمی میکرد. مخصوصا که وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند.بخاطر هیمن مطلب تصمیم گرفتند ازکنارهم دور شوند.و بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند
 ازاینرو مجبور بودند برگزینند.یاخارهای دوستان را تحمل کنند و یانسلشان از روی زمین  بر کنده شود.

دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست
  و این چنین توانستند زنده بمانند

  درس اخلاقی :

بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه

 آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید

 


 
[+] نوشته شده توسط سعيد در یک شنبه 14 فروردين 1390برچسب:, در ساعت 12:21 | |
بي شرمانه زيستن

چند خط زیر که از کتاب ابوالمشاغل زنده یاد نادر ابراهیمی انتخاب شده به نظر بهترینِ نوشته های اوست

   


ادامه مطلب
[+] نوشته شده توسط سعيد در یک شنبه 22 اسفند 1389برچسب:, در ساعت 12:24 | |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ خودتون خوش آمدید
آرشيو
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
سعيد
لينكستان
نرم افزار های توپ اندروید
سفیران
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان كاغذ بي خط و آدرس bargeh.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

مرد آزاد
مجموعه اشعارمريم حيدرزاده و فروغ فرخ زاد
chart
...نقطه چين...
sms* داستان کوتاه*خنده
کلبه عشق
عـکس.عشق.عـکس
با اميد به رحمت خدا زندگي كنيد
من و معشوقه ام خدا
ياس سپيد
به دنياي كشتي كج خوش آمديد
هر چه ميخواهد دل تنگت بگو
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
قیمت پرده اسکرین
تشک طبی فنری
کاشی سازی

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , bargeh.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com